تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت بیست و دوم
زمان ارسال : ۴۰۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
از روی تخت بلند شدم و با افکار بدبینانهای که در ذهنم بود گفتم:
- خیلی خوبه بابا. هر دقیقه دارم یه چیز جدید میفهمم. دیگه چه برنامههایی برای من داری که خودم خبر ندارم؟ یا... برای عمو بهرام که خودش نمیدونه؟
در چشمان مشکیاش خون جوشید. همانقدر خشمگین...
- چی داری میرمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
اسرا
00اشتباه لپی داشت نوشته بودیدازمادرم دانیارردشدم عزیزخانم مریم گل وعالیه نوشتاریت